معنی عالم اجسام

فرهنگ فارسی هوشیار

عالم اجسام

جهان ابدام جهان هست و نیست (عالم کون و فساد)


عالم اجسام مجرد

جهان ابدام یله در فرزان صدرای شیرازی: جهان میانین جهان های سهش و خرد


عالم هیولانی

عالم اجسام بنگرید به عالم اجسام


عالم الاجساد

(اسم) عالم اجسام. یا عالم المجرده. عالم اجسام مجرد.


اجسام

ج جسم، تن هاوکالبدها

حل جدول

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

اجسام

اجسام. [اَ] (ع اِ) ج ِ جِسم. تنها و کالبدها. و اکثر استعمال اجرام در لطیف است و اجسام در کثیف: جان ها از وحشت منازل اجسام روی با مرکز خویش نهاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی).
- اجسام آلیه و غیرآلیه، رجوع بهمین کلمات شود.
- اجسام صلبه (اصطلاح کیمیا).
- اجسام مایع (آب).


اجسام غیرآلیه

اجسام غیرآلیه. [اَ م ِ غ َ/غ ِ رِ لی ی َ/ی ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) اجسام مفرده. مقابل اجسام آلیه.


اجسام آلیه

اجسام آلیه. [اَ م ِ لی ی َ/ی ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) هر جسم که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل اجسام غیرآلی یعنی اجسام مفرد. اجسام دارای اجزاء که مجموع آن مایه ٔ حیات است.


عالم

عالم. [ل ِ] (ع ص) خردمند. دانا. کسی که او را دانش باشد. مقابل جاهل. ج، عُلاّم و عالمون. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از منتهی الارب):
چنین که کرد تواند مگر خدای بزرگ
که قادر است و حکیم است و عالم و جبار.
ناصرخسرو.
عالم که به جهل خود مقر شد
از جمله ٔ صادقین شمارش.
خاقانی.
اقوال پسندیده مدروس گشته و عالم غدار و زاهد مکار. (کلیله و دمنه).
گفتم میان عالم وعابد چه فرق بود
تا اختیار کردی از آن این فریق را.
سعدی (گلستان).

فرهنگ عمید

عالم

دنیا و آنچه در آن است، جهان، گیتی،
[مجاز] خَلق،
٣. [قدیمی] روزگار،
* عالم‌ آخرت: [مقابل ِدنیا] جهان دیگر، آن جهان،
* عالم امر: (فلسفه) عالم ملائکه، عالم ملکوت،
* عالم امکان: (فلسفه) آنچه غیر از ذات خدا است، عالمی که وجود یا عدم وجود آن ضروری نباشد، جهان ماده، عالم ظاهر،
* عالم بالا: (فلسفه) عالم علوی،
* عالم برزخ: مقام ارواح از هنگام مرگ تا قیامت،
* عالم جان: (فلسفه) عالم ارواح، دنیا، این جهان،
* عالم جبروت: (فلسفه، تصوف) عالم مجرد از صورت، ماده، و زمان،
* عالم جسمانی: جهان جسمانی، عالم طبیعت و ماده،
* عالم حس: [مقابلِ عالم غیب] ‹عالم حسی› (فلسفه) عالم شهود، عالم شهادت،
* عالم خاک:
[مجاز] دنیا،
[مجاز] جسد آدمی،
* عالم خلق: (فلسفه) موجودات عالم جسمانی، کائنات،
* عالم دیگر: = * عالم آخرت
* عالم ذر: عالم خلقت که خداوند ابنای بشر را مانند ذرات از صلب آدم ابوالبشر به‌وجود آورد،
* عالم سفلی: [مقابلِ عالم علوی] (فلسفه) عالم پایین، زمین، این جهان،
* عالم شهادت: [مقابلِ عالم غیب] عالم ظاهر و آشکار، عالم اجسام،
* عالم صغیر: [قدیمی، مجاز] جهان کوچک، انسان، جسم انسان،
* عالم علوی (امر): [مقابلِ عالم سفلی]
عالَمی که در آن مادّه وجود ندارد،
آسمان،
* عالم غیب: [مقابلِ عالم شهادت] (فلسفه) جهان دیگر، عالم آخرت،
* عالم قدس: (فلسفه) عالم الهی، عالم اسما و صفات حق،
* عالم کبیر: (فلسفه) جهان بزرگ، همۀ جهان، افلاک و هر‌چه در آن‌ها است،
* عالم کون‌وفساد: (فلسفه) دنیای فانی، عالم سفلی،
* عالم لاهوت: (فلسفه) عالم خداوندی، عالم سرمد، مرتبۀ ذات احدیت،
* عالم مثال: (فلسفه) عالمی لطیف‌تر نسبت به عالم اجسام. δ هرچه در عالم شهادت وجود دارد نظیر آن در عالم مثال موجود است،
* عالم معنی: (فلسفه)
آنچه متعلق به معنی و حقیقت باشد،
عالم ملکوت،
* عالم ملک: (فلسفه) عالم وجود، عالم اجسام، عالم شهادت،
* عالم ملکوت: (فلسفه) عالم جبروت، عالم امر،
* عالم ناسوت: (فلسفه) عالم اجسام، عالم طبیعی و مادی، دنیای فانی، این جهان،


اجسام

جسم

فرهنگ معین

اجسام

(اَ) [ع.] (اِ.) جِ جسم، تن ها، کالبدها.

فارسی به عربی

عالم

جرم سماوی، عالم، مطلع

معادل ابجد

عالم اجسام

246

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری